در راه بازگشت، من اشکهايم را با جاده قسمت کردم، تا شايد التيام بخشد درد با تو نبودن را...
۰ لایک / ۳ نظر / ۱۲ بازدید
hamed
جديد ترين اخبار سياسی ايران بدون فيلتر و سانسور http://javanekomonist.persianblog.ir/
m
و اشکهايی که به خاطر با تو بودن ميريزم را بايد با کدام جاده، با کدام راه ، با کدام آدم قسمت کنم؟ احتما لا جمله ای که چند سال بعد خواهی گفت. مثل خيليهای ديگه.
همايون
نازنين دخترم آرزو دارم هميشه چشمهايت بخندند دلم برات يه ذره شده مي بوسمت
Thursday, December 22, 2005
جاده
Subscribe to:
Comments (Atom)
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️