Wednesday, June 22, 2005

...

نازنين ترينم،

کلمات در ذهن من

به ياد تو

خواب ترانه شدن

می بينند...
۰ لایک / ۱ نظر / ۱۱ بازدید
faryad

سلام نوشته زيبايی بود... ولی عزيز جان خب همش رو تو يه آپديت مينوشتی ديگه ۳ تا آپديت...موفق باشی
 

...

شيرينم،

در نبود تو

چشمانم

شکستن قلب ترانه ها را

به نظاره نشستند...
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۲ بازدید
maryam

....
مهدی

کرانه های انسانیت کجاست ؟ ... صداقت ِ بی غش کجاست؟ ... عشق ِ خالص ِ بی توقع کجاست ....؟غیر از این است که مسیح را انسان بر صلیب کشید و بزرگترین دشمن ِ انسان , خود ِ نوعِ بشر است ؟!......کیست بداند راز این دهلیز ِ تو در توی آفرینش را .. ؟...که حرف ودل ما آدمها دوتا شده است . بلکه هم بیشتر ......آیا شیطان تنها بهانه ایی بیشتر در دستِ آدم نیست تا تقصیر ها را بر گردن ِ او انداخته وخود را بی گناه جلوه دهیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

...

 من چه غم دارم از

گره ابروهای آدميان

وقتی لبان خدايم

به رويم می خندند...
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۳ بازدید

...

و خورشيد طلوع خواهد کرد

پس برای آفتاب سپاس بگذاريد...
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۲ بازدید 

کوتاه اما خواندنی

عزيز دلم

شبنم چشمهايت را

بر باغ شانه هایم ببار

تا بروبد

غبار غربت از دلم

باشد تا باز

خواب تکيه گاه شدن ببينند
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۴ بازدید 

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...