Friday, April 14, 2006

غرقابه درد...

 می شه هيچ چيز رو نديد فقط نگاه کرد

روزهای مقدس و خوب رو رو فدا کرد

اما عشق فرياد يک درد عميقه

دوای عشق رو نمی شه بی صدا کرد

غربت صدای گريه ام درد بی تو بودنه

بی صدا شکستنم صدای شعرهای منه

مثل خوشبختی تو دوری از من اما هميشه

طعم گريه های تو تلخی حرفهای منه

من مصيبت رو با رفتنت شناختم

به جای ترانه ها مرثيه ساختم

قصه ها بهانه ای برای تو شد

هر کلام من فقط صدای تو شد

از منم به من تو تو نزديکتری اما هميشه

سردی دوری تو از تن من دور نمی شه

درد اين فاصله ها من رو به فرياد می کشه

توی خرمن سکوتم شعله های آتيشه...

http://www.siavashghomayshi.com/farsi/index.htm (بخش موسيقی، آلبوم فرنگيس)

پيام هاي ديگران ()               جمعه ٢٥ فروردین ،۱۳۸٥ - ...

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...