Thursday, May 25, 2006

...

 من نمی دانم آيا اين به اين خاطر است که ما نمی خواهيم گناهمان را به گردن بگيريم و يا برای مشکلاتمان به دنبال مقصری به غير از خودمان می گرديم و شايد انتظار داريم اطرافيانی که فکر می کنيم (وشايد انتظار داريم) مسائل ما و يا آينده ما برايشان بی تفاوت نيست (وشاهد بوديم که آنها در زندگی ديگرانی نه خيلی نزديک بسيار متفاوت و موثر عمل کردند) راهنمای ما بودند و شايد امروز ما نمی مانديم و يک روح خسته و زخمی که يا شبها با فريادش بی خواب می شديم و يا به ياد دردهايش شب را تا صبح به تماشا می نشستیم...

پيام هاي ديگران ()               پنجشنبه ٤ خرداد ،۱۳۸٥ - ...

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...