Tuesday, September 6, 2022

بر وزن پری کوچک غمگین

با اجازه فروغ
من غزال تیزپایی را می‌شناسم
که در نزدیکی دریاچه ای مسکن دارد
و راز دلش را با جاده های بی انتها می گوید
قدم به قدم
غزال تیزپایی که
سحرگاهان به استقبال آفتاب می دود
و شبانگاهان به اشتیاق آواهای تازه
و کشف جاده های نو
به رویا می رود

Saturday, September 3, 2022

روز آخر

روزی که از این دیار فانی بار سفر بستم
در سحرگاهان، خاکستر وجودم را
به دستهای مهربان آب بسپارید
می دانم روحم بعد از آن هر روز
 با هر طلوع خورشید
در هر قدم شوق آلود یک دونده
سر شار زندگی خواهد شد
 

 

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...