بعد سالها زندگی در غربت
غربت ام خانه ام شد
اما بعد از همه این سالها
هنوز برای وطنم دلتنگ می شوم
برای خانه مان
فتح یک پلاک ۹
برای سفره هفت سین
پر از مادر، پدر و خواهر
برای خونه مادربزرگه
که پر از گرمی عشق و صفا بود
برای کاشیها در تابستان
که پر از لی لی و بازیگوشی بود
برای باغچه های باران زده
که بوی دلنشین طراوت می داد
برای ماه مهر
که تکرار دوستی ها با خود داشت
برای درخت کهنسا لی
در کوچه خزان زده
امام زاده عین علی زین علی
که اول اسم من و تو را در قلب دارد
برای برگهای سپید دفترم
که دل تنهایی شان
با خاطرات زندگی ام تازه می شدند
زندگی اگر چه
پر از شادی یا غم
زندگی اگرچه
پر از افت و خیز
زندگی ارزش دارد
به قول شاعر محبوبت
تا شقایق هست
زنگی باید کرد
