Tuesday, August 1, 2023

پشت هیچستان من

مادربزرگ تالا روی کتفش خالکوبی از یک سفره ماهی داشت. یک روز به موانا می گفت اگر بعد از مرگش به شکل سفره ماهی برنگردد، در انتخاب خالکوبی اش اشتباه کرده است.
پس اگر خالکوبی هایم انتخاب درستی بوده اند، بعد از رفتنم، مرا در بهاران در پرواز نویدبخش یک پرستو، در تابستان در نسیم  داغ یک بعد ازظهر و در پائیز در رقص شاد یک قاصدک بیابید. در زمستان‌ها در سرزمینی گرم خواهم بود، در جوار اقیانوس، غرق تماشای بازی موج و ساحل و سرگرم جرعه کردن نوشیدنی خنک ام

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...