گاه با خود می انديشم
خبر مرگ مرا
با تو چه کس خواهد گفت
شانه بالا زدنت را بی قيد
که مهم نيست زياد
...
(بر گرفته از آبی خاکستری سياه نوشته حميد مصدق)
۰ لایک / ۱ نظر / ۱۳ بازدید
حامد (پرسپولیس زلزله)
سلام خوبی عزيزم وبلاگ خوبی داري به ما هم سر بزن قرمزته مطالبتون رو خوندم خوب نوشتی ای ول دمت گرم منتظر حضور هستم قــــــــــرمــــــز تــــه بای بای
Saturday, November 22, 2003
...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️
No comments:
Post a Comment