Friday, February 20, 2004

و باز...

 و باز:

سحر از پشت شب

سرک خواهد کشيد

بهار از پی سرما

خواهد آمد

خانه دل را از غبار غم

پاک خواهم کرد

زردی تنهايی را به آتش

خواهم سپرد

و سرخی و گرمی عشق از او

خواهم ستاند

نوروز را در ميان سفره هفت سين

خواهم گستراند

شادی، شور،نور و بوسه

قسمت خواهم کرد

سبزه های دشت را

گره خواهم زد

با باد

خواهم وزيد

و گره از آرزوها

خواهم گشود

با تابستان

خواهم آمد

دختر کوچک همسايه را گوشواری از گيلاس

خواهم بخشيد

کاشيها را نقش لی لی و حوضها را نويد آبتنی

خواهم داد

برشنهای ساحل دريا را نامی تازه

خواهم نوشت

با پائيز

مهر خواهم ورزيد

به کلاس جديد

خواهم رفت

برگها را به دست مهربان باغچه

خواهم سپرد

تا در بهار از آن زندگی دوباره

بيافريند

شب يلدا انار

دانه خواهم کرد

فال حافظ

خواهم گرفت

ترديد سرخی و شيرينی هندوانه

هديه خواهم کرد

و باز...

زندگی را در متن شيرينش

به تجربه خواهم نشست
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۵ بازدید
Aria

موزيکبرایوبلاگشما:http://persian.danceage.comبخشفارسیhttp://www.danceage.comبخشانگليسی
Aria

http://www.danceage.comموزيك

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...