گاه با خود می انديشم:
باز اگر کودک شوم
دلم طاقت کشيدن موهای ابريشمينش را خواهد داشت
دلم طاقت ديدن برق اشک در چشمان آهو وشش را خواهد داشت
آه خدايا
که چقدر برايش دلتنگم
برايش که همه کودکی،نوجوانی و جوانيم با او گذشت...
۰ لایک / ۱ نظر / ۱۳ بازدید
آلونک نشین
از بلاگه بچه مثبت اومدم اينجا ...... نگرانم!
Friday, May 21, 2004
گاه می انديشم...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️
No comments:
Post a Comment