Sunday, November 21, 2004

...

آنروزهای دور، آن زمان که قلب چيزی جز دو رگ متقاطع نبود، اسم او در دلم شکل گرفت. و من می دانم که پس از مرگم روح قلبم را به ارث خواهد برد، تا آنزمان هم بتوانم عاشقانه دوستش بدارم.
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۱ بازدید 

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...