امروز من از سفر باز آمده ام. بازگشت از سفر پر است از بوی خانه، همون خانه شيرين. ولی من غمگينم! باز خاطرات و روزهايی پر از زيبايی و خاطره رو پشت سر گذاشتم و آمدم. زندگی همه پر است از اين پشت سر گذاشتن ها و در آمدن به دورانی جديد: از بی خبری کودکی به اظطراب نوجوانی، به دوره پر نشاط دانشجويی، به هراس جوانی پر از مسئوليت، به جلای وطن برای يافتن بهتر ها، به ريشه دواندن در باغچه ای نو، به دوباره دلبستگی ها و ...و نمی دانم اين پشت سر گذاشتن ها مرا تا کجا با خود خواهد برد...
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۰ بازدید
Sunday, May 22, 2005
...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️
No comments:
Post a Comment