آنطرفها
جايی نه خيلی غريب تر از دنيای خودمان، جايی بين تاريک و روشن آغاز يک روز ديگر، جايی که يکی بود و يکی نبود، غير از خدای مهربون هيچکس نبود، باز موهبت آن خالق بی همتا به شکل رويش يک گل سرخ، يا تولدی ديگر، و يا يک عشق تازه رخ می نمايد. ای تمامی عالميان مرا در شادی ام شريک باشد...عشق قلبم را نويد تولدی دوباره بخشيده است...
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۳ بازدید
پرهام
سلام...من هم شريک...عيد هم مبارک
Homayoon
عزيز دلم دختر نازنينم اميدوارم هميشه قلبت سرشارازعشق و محبت باشه قربون اون قلب مهربونت
Tuesday, November 22, 2005
آنطرفها...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️
No comments:
Post a Comment