Tuesday, November 22, 2005

...

من به کلی فراموش کرده بودم. اول اين ماه تولد دلتنگيها بود. من و دلتنگيهام سه ساله شديم. تولد مبارک دلتنگيها! دل شاد باشی...
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۱ بازدید
صبحی

سلام . تولدت مبارک دلتنگیها ! همیشه زنده باشی
پدرام

سلام...چه قدر سخته تو تابستون با غريبی آشنا شی يا اينکه وقتی بهار شه يه جوری ازش جدا شی چه سخته بی بهونه ميوه کال رو چيدن به خدا کم غصه ای نيست چند روزی تو رو نديدن چه سخته اون کسی که ميگفت واسه چشات ميمره بره و ديگه سراغی از تو و چشات نگيره گفتی که منو دوست نداری گله ای نيست بين عشق منو تو فاصله ای نيست...تولد دلتنگیهات مبارک...به منم سر بزن
 

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...