Monday, July 17, 2006

و زندگی شايد مرور لحظ هاست...

 شاید آنروز که ثابت قدم بر خواسته ات پا فشردی

شاید آنروز که خواسته ات را در آغوش فشردی

شاید آنروز که از خواسته ات خسته و دلشکسته بودی

و شاید آنروز که با بغض و اشک از خواسته ات دل بریدی

و امروز باز یادآور آن لحظه هاست

ثابت قدم بر خواسته ات هستی

خواسته ات را دز سایه قلبت داری

عقل می تزساندت از تکرار لحظه های تلخ

ولی دیروز، امروز، هر روز و هزار روز برایت فرقی ندارد

بر خواسته ام می مانم

نزدیکتر از خودم به خودم حفظش می کنم

چون من به عشق ایمان دارم...

Aug 17, 2006, 11:11 pm

پيام هاي ديگران ()               پنجشنبه ٢٦ امرداد ،۱۳۸٥ - ...

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...