الف:سلام خانومی
غزاله:سلام عزیزم.می خواهی من رو ببینی؟
الف:حتما
غزاله:حالا می تونی من رو ببینی؟
الف:آره .حالت چطوره؟
غزاله:خوبم عزیزم تو چطوری؟
الف:من هم خوبم.الهی فدات شم چقدر ماه شدی.
غزاله:خانومی تو من رو ماه می بینی.
الف:نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده.
غزاله:دل من رو دیگه با میکروسکوپ هم نمی شه مشاهده کرد.
الف:داره گریه ام می گیره.
غزاله:دیوونه گریه نکن.اگر گریه کنی من هم گریه می کنم.
الف:حالا چطوری؟همه چیز مرتبه؟
غزاله:خوبم.می دونی شکر خدا همه چیز روال عادی اش رو پیش گرفته.تو چرا تا این وقت شب بیداری؟
الف:(چشمک می زند.)دیگه بر نمی گردی؟
غزاله:شاید وقتی مامانم برگشت منهم برگشتم.
الف:کار پیدا کردی؟
غزاله:نه عزیزم.هنوز نمی تونم درست صحبت کنم.
الف:به نظرت من با وکیلتون تماس بگیرم؟
غزاله:آره حتما این کار رو بکن.برای مشورت فکر نمی کنم پولی بگیره.
الف:یعنی همه جا آسمون همین رنگ نیست؟
غزاله:(چشمک می زند.)نه اینجا آسمون ابریه.دایما بارون می آید.هوا سرده.
الف:یلدا رو پیدا کردی؟
غزاله:نه هیچ آدرسی ازش ندارم.
الف:...(آدرس یلدا)
غزاله:نه تو آدرس من رو بهش بده.اگر دوست داشت اون تماس بگیره.می دونی نمی خواهم مزاحمش بشم.
الف:خانه را خودتون گرفتید یا وکیلتون براتون گرفت؟
غزاله:دوستان خوب مامان لطف کردند برامون گرفتند.می خواهی عکسش رو ببینی؟
الف:حتما(بعد از دیدن عکس)وای خدای من چقدر قشنگه.حتما اجاره اش خیلی سنگینه؟
غزاله:اگر به پول ما تبدیل کنی آره.ما طبقه ۱۷ هستیم.می دونی اینجا هیچ شاختمونی طبقه ۱۳ نداره.آپارتمان ما ۲۰ طبقه است در حالی که در واقعیت ۱۹ طبقه است.می خواهی منظره اش را هم ببینی؟
الف:حتما(بعد از دیدن عکس)چند متره؟
غزاله:خیلی بزرگه.یک اتاق خواب داره فکر کنم ۸۰ یا ۹۰ میر باشه.این یکی هم منظره غروبشه.
الف:حتما(بعد از دیدن عکس)چقدر زیباست.
غزاله:آره منهم خیلی دوستش دارم.
غزاله:روز تولد حضرت محمد مصادف شده بود با ویکتوریا دی. اینجا وقتی یک روز تعطیل با تعطیلات آخر هفته مصادف می شه یک روز به تعطیلات آخر هفته اضافه می کنند.ما آنروز رفتیم ساحل دریاچه انتاریو آتش بازی تماشا کردیم عکسش رو برات می فرستم.
الف:اونجا کار پیدا کردن خیلی سخته؟
غزاله:هنوز دنبالش نبودم که بفهمم.
الف:یعنی ما باز همدیگرو می بینیم؟
غزاله:امیدوارم.خانومی من باید برم مامان بزرگم زنگ زدند.
الف:خیلی خوشحال شدم.
غزاله:ما بیشتر
الف:غزاله یک قولی به من بده
غزاله:حتما
الف:بیشتر از هر چیز مراقب خودت باش
غزاله:مرسی دیوونه بر روی چشم.تو هم مراقب خودت باش.امیدوارم یک روزی بتونم اینجا یا هر جای دیگه در خدمتت باشم. شب خوش خانومی
(تماس الف قطع می شود)
غزاله:دوستت دارم. بدون قلبی هست که صاحبش هر جای دنیا که باشه برای تو و خاطرات شیرینمون می تپه.
(بعد از چند لحظه)
ادامه دارد...
۰ لایک / ۱ نظر / ۱۲ بازدید
آرمین
سلام خانومی :) منتظر بقیهاش هستم. خوش باشی
Thursday, May 22, 2003
گفتگو۱
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️
No comments:
Post a Comment