الف:من برگشتم اما تو رفته بودی.سیستم یکهو مشکل پیدا کرد.
غزاله:نه خیر.من اینجام.(چشمک می زند)
الف:سلام
غزاله:سلام
الف:عزیزم
غزاله:تو عزیز منی
الف:خوب برام تعریف از وقتی رفتی چه کارها کردی؟
غزاله:(دوباره این پیغام را بارگذاری می کند)دوستت دارم. بدون قلبی هست که صاحبش هر جای دنیا که باشه برای تو و خاطرات شیرینمون می تپه.
الف:چه آتیشی سوزوندی...
الف:متشکرم.می دونم همه ما همین احساس رو به هم داریم.تو و من و اتی و یلدا و رخشانه و آزاده و...همه ما
غزاله:متشکرم.حالا بریم سراغ سفرنامه غزاله...
غزاله:اولا سفر خیلی طولانی بود
الف:خوب چند ساعت؟
غزاله:ساعت ۳:۵ بامداد به وقت ایران حرکت کردیم.۶:۱۰ صبح به وقت آلمان رسیدیم فرانکفورت.یعنی ۸:۴۰ به وقت ایران.۸ ساعت در فرودگاه فرانکفورت توقف داشتیم.واقعا خیلی سخت بود.
الف:چرا ۸ ساعت؟
غزاله:نمی دونم روال پروازهای بین قاره ای همینه
الف:خوب
غزاله:ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر به وقت آلمان(۴ بعد از ظهر به وقت ایران)به سوی کانادا پرواز کردیم.ساعت ۱۵:۳۰به وقت تورنتو رسیدیم کانادا.(۲۴ ایران)اینهم عکسی از فرودگاه فرانکفورت...
الف:پس وقتی رسیدید بیهوش شدید.
غزاله:توی پرواز از آلمان به کانادا شراب خوردم
الف:(در حالی که دهانش از تعجب باز مانده است)خوب...!
غزاله:۸۵ میلی لیتر.حالم خیلی بد شد.تا تورنتو بیهوش بودم
الف:آفرین...چشمم روشن.ای شیطون(چشمک می زند)
غزاله:بعد از ورود ابتدامراحل اداره مهاجرت و پس از آن مراحل گمرکی راپشت سرگذاشتیم.پسردوست مامانم آمده بود فرودگاه دنبالمان.یک Wan كرايه كرده بود و كمك كرد كه بارهامون را بياوريم.تمام راه از فرودگاه تا خانه خاله شهين(دوست مامانم ) خوابيدم.(چشمك مي زند)فكر كنم هنوز اثر شراب باقي مانده بود.خاله شهين جات خالي براي شام كباب درست كرده بود.
الف:(چشمك مي زند)پس من اگر اومدم نخورم يا كم بخورم.
غزاله:كم بخور هميشه بخور...
الف:چشم(چشمك مي زند)اي شيطون
غزاله:شب خانه خاله شهين مانديم.فردا صبح هم همگي ساعت ۷ بيدار شديم.
الف:چرا؟
غزاله:فكر كنم ساعت بيولوژيكي ما به هم ريخته بود.(الف را صدا مي كند)
الف:جانم
غزاله:۲ هفته اول من و مامان دائم سر گيجه داشتيم.
الف:چرا عزيزم؟ حالا چي؟
غزاله:نمي دونم شايد به خاطر تغيير محيط و آب و هوا بود.مامان خوب شدند ولي من هنوز همونطورم.
الف:خانومي برو دكتر
غزاله:گفتم اگر ادامه پيدا كرد بعد برم.
الف:نه الان بايد بري
غزاله:چشم
الف:حتما برو
غزاله:چشم
الف:الان ساعت چنده؟
غزاله:۱۶:۳۰
ادامه دارد...
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۱ بازدید
Thursday, May 22, 2003
گفتگو۲
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️
No comments:
Post a Comment