Saturday, August 23, 2003

باد

 و امروز ديگر باد هم ز من يادی نمی کند!
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۱ بازدید
سها

سلام.چرا احساس تنهايی می کنی دختر خوب؟.شاد زی.مهر افزون
melina

مي فهمم............يه سري به من بؤن.......شايى برات جالب باشه

No comments:

Post a Comment

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...