آنطرفها
جايی نه خيلی غريب تر از دنيای خودمان، جايی بين تاريک و روشن آغاز يک روز ديگر، جايی که يکی بود و يکی نبود، غير از خدای مهربون هيچکس نبود، باز موهبت آن خالق بی همتا به شکل رويش يک گل سرخ، يا تولدی ديگر، و يا يک عشق تازه رخ می نمايد. ای تمامی عالميان مرا در شادی ام شريک باشد...عشق قلبم را نويد تولدی دوباره بخشيده است...
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۳ بازدید
پرهام
سلام...من هم شريک...عيد هم مبارک
Homayoon
عزيز دلم دختر نازنينم اميدوارم هميشه قلبت سرشارازعشق و محبت باشه قربون اون قلب مهربونت
Tuesday, November 22, 2005
آنطرفها...
...
پرم از حرف نگفته، پرم از بغض فروخورده، پرم از اشک نريخته، پرم از آرزوی شانه هايش...داشتم به اين خطوط فکر می کردم، گوشم مثل هميشه به راديو فردا بود. صدای غم انگيز خواننده که توی گوشم پيچيد...
چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری میشه کرد
کاری ا ز ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
هرچی دریا رو زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا
کاشکی که میداد همه رو به چشم من
تا چشمام به حال من گریه کنن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
قصه گذشته های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا باید سر رو زانو بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچ کی مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمنه
چرا چشمم اشکش رو کم میاره
خورشید روشن ما رو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگین کشیدن
همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندن مون خیلی کمه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
سرنوشت چشاش کوره نمی بینه
زخم خنجرش میمونه تو سینه
لب بسته سینه غرق به خون
قصه موندن آدم همینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
چون ابر دلتنگ پائيزی باريدم...
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۱ بازدید
برف
برف هميشه برايم با خود شادی به همراه می آورد.هميشه زيبا، سپيد،و يادآور خاطرات گذشته. اولين برف... شب را تا صبح چشم به چراغ کوچه دوختن با امید به تعطيلی روز بعد. اولين آدم برفی که به علت يخ بندان تا آخر زمستان دوام می يافت و برف بازی...چقدر دلم هوای خواهر را دارد. اينبار حتما خلاف گذشته با من به برف بازی نمی آمد. حتما می گفت: «خاله ريزه ممکنه اميرپارسا سرما بخوره، يا خواهر می بينی که سنگين شدم، اگر زمين بخورم چی؟»به دل نمی گرفتم حتی اگر همراهيم نمی کرد، همين بس که در کنار وجود گرمش به تماشای ريزش برف می نشستم و خاطرات روزهای برف بازی را مرور می کرديم. پس به ياد همه برفهايی که باريد و خاطراتی که از پس آن به ياد سپرديم و انگار فراموشی از برای آنها نيست...
Dec 2, 2005 Data base 2 Class 11:10 am
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۲ بازدید
homa
سلام. وقتی خوندم يک قم عجيبی دلمو گرفت.ولی اميدوارم تو شاد باشی
shahrzad
man in neveshtaro khylee doost daram, chon man ham vaghtee iran boodam hata ta 24 salegee asheghe in boodam, ke sobh zood pasham ghablaz in ke masheenee byadesh va barfaro kharab kone, khyaboon ro negah konam, va allan khylee delam baraye oon rooz ha tang shodeh ast.
...
من به کلی فراموش کرده بودم. اول اين ماه تولد دلتنگيها بود. من و دلتنگيهام سه ساله شديم. تولد مبارک دلتنگيها! دل شاد باشی...
۰ لایک / ۲ نظر / ۱۱ بازدید
صبحی
سلام . تولدت مبارک دلتنگیها ! همیشه زنده باشی
پدرام
سلام...چه قدر سخته تو تابستون با غريبی آشنا شی يا اينکه وقتی بهار شه يه جوری ازش جدا شی چه سخته بی بهونه ميوه کال رو چيدن به خدا کم غصه ای نيست چند روزی تو رو نديدن چه سخته اون کسی که ميگفت واسه چشات ميمره بره و ديگه سراغی از تو و چشات نگيره گفتی که منو دوست نداری گله ای نيست بين عشق منو تو فاصله ای نيست...تولد دلتنگیهات مبارک...به منم سر بزن
...
مثل اينکه هوا شناسی مرتکب اشتباه شده بود، چون ديشب تا صبح برف باريده است.
۰ لایک / ۱ نظر / ۱۱ بازدید
خشایار
سلام ، من آپ شدم بیا ...
پروردگارا...
ربنا، لا تزع قلوبنا بعد اذ هديتنا، و هب لانا من لدنک رحمتا، انک انت الوهاب
۰ لایک / ۰ نظر / ۱۲ بازدید
سه شنبه
آنروز سه شنبه که از تورنتو برگشتم، گم گم بودم. ذهنم پر بود از فکرهای پرت و پلا. آنقدر غرق فکر بودم که کارت دانشجويی ام رو هم گم کردم. يک پيام شيرين از يک دوست که انگار فقط برای من بود و اون لحظه پر تشويش. پيام رو اينجا می نويسم، اميدوارم همونطور که اشک شادی به چشم من آورد، دل شما را شاد و لبتون رو پر خنده کنه:
Note From God
I was there the day you were born
and I gave you special gifts to last a lifetime.
I touched you, made you smile,
helped you grow and watched you take your first step.
I even reassured you that every
thing would be okay when you lost your first tooth.
I saw you off on your first day
of school...
and I lingered by your side the whole day.
I was there to console you every
time you cried and I held you every
time you fell and scraped your knees.
I was there every day all through the
years and I always strived to give
you direction.
I helped you every step of the way
into adulthood, bringing you daily
gifts of inspiration, hope and love.
And I gave you trials so that you
could grow into the warm and
beautiful person that you are...but I
never abandoned you to them.
I've never for a single second, turned
my back on you when you needed
me - even when you thought that
you didn't need me.
I heard you every time you spoke
and I answered every prayer -
though sometimes... for your best
interest, I didn't answer them the
way you hoped I would.
I'm still with you through your joys,
your hopes, your tears, your
dreams... through the bad day, the
good days - through every day
of your life.
And I will be there in the end to
give you comfort and see you safely
home where you will sit beside me
in all the glory of heaven.
~Love God~
If you like, send this to people you call friends. If you don't send this,
Nothing will happen. But if you send it, someone will smile.
please smile!!!!
لایک / ۲ نظر / ۱۱ بازدید
Nima
سلام من هم مثل شما در غربت مينويسم.پيروز باشيد.
asal
سلام ما که خارجکيمون خوب نيست
...
و روزی نه چندان دور، باز خورشيد من از پس چشمانش طلوع خواهد کرد، وجود گرمش هراس تنهايی را با خود خواهد برد و من در کنار حضور پر عشقش بهار را به سرور خواهم نشست...
۰ لایک / ۳ نظر / ۱۲ بازدید
مریم
سلام . من آن روز را انتظار می کشم حتی زمانی که دیگر نباشم!!!! به باغ من سر بزن!!
شعله شمع
سلام . بااسم وبلاگت دلم برای ... تنگ شد ولی افسوس
آخرين معشوق
زيبا بود
...
One day, not too far from today, my sun will rise through his eyes again, his warm presence will take the fear of loneliness away, and I celebrate the spring of love with him...
۰ لایک / ۱ نظر / ۱۷ بازدید
پدرام: سلام دوست من ممنونم که همیشه با اومدنت منو شرمنده میکنی با وروردت به خونه من خوشحالم میکنی موفق باشی
You will do everything in your power to make them happy. & When someone asks for your number, you say "you can call my boy/girl friend and get it from them.
باز هم با اجازه فروغ
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
مکتوب، دوست عزیز قدیمی سالها پیش در اوج تنهایی و غربت نظرات شیرین و امید بخشت زیور دلتنگیهایم بود حال در امتداد زمان گم شده ای سراسر دنیای م...
-
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...
-
باش تا صبح دولتت بدمد کسی چه می داند شاید در کوچه شما هم عروسی شد ✨️