Friday, March 18, 2022

بی تو بهار می آید ولی عید نمی شود

 

دوباره نوروز در راه
دوباره شوق بهار
دوباره ذوق سبزی و شکوفه
دباره درد نبودن تو
دوباره قلب شکسته من
دوباره اشک دو چشم من
دوباره جا نماز خالی تو
دوباره چادر نماز تنهای تو
دوباره عبادت های نخوانده
دوباره زیارت های نرفته
دوباره یاد لبخند مهربانت
دوباره آغوش خالی من از تو
دوباره موهای سر من بی نوازش دستهای تو
دوباره شبهای بی قصه
دوباره کابوس نبودن تو
تا شقایق هست، عشق و یاد تو در قلبم جاودانی است
عيدت در بهشت مبارک مامان ملوک گلم 💔

باز هم با اجازه فروغ

من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم مهربانم اگر به خانه من بیایی چراغ نمی خواهم وجود پر نورت گرمی آن خوشبخ...